رضا خجسته مهر

هدف پژوهش حاضر ارزشیابی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس اخلاق رابطه ای (RES) و بررسی رابطه‌ی آن با کیفیت زناشویی بود. جامعه‌ی مورد مطالعه ، زنان و مردان متاهل شهر اهواز بودند. نمونه‌ی پژوهش 208 شرکت‌کننده‌ی متاهل (89 مرد، 119 زن) بودند که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. از داوطلبان شرکت در پژوهش خواسته شد مقیاس‌ اخلاق رابطه ای (RES) و پرسشنامه کیفیت زناشویی (MMQ) را کامل کنند. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. یافته‌ها ساختار شش عاملی مقیاس اخلاق رابطه ای (RES) را تایید کردند. یافته‌ها همچنین نشان داد مقیاس‌ اخلاق رابطه ای از روایی سازه‌ی همزمان و پایایی مطلوبی برخوردارند. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد بین اخلاق رابطه ای (RES) با کیفیت زناشویی رابطه‌ی ساده مثبت (001/0P<) و رابطه‌ی چندگانه (001/0P<) وجود دارد. یافته‌های پژوهش مشخص ساخت که می‌توان از مقیاس‌های اخلاق رابطه ای برای مطالعات پژوهشی استفاده کرد. همچنین بر اساس یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که کیفیت زناشویی به مقدار قابل‌ توجهی تحت تاثیر اخلاق رابطه ای است.

هدف پژوهش حاضر ارزشیابی ویژگی¬های روانسنجی و بررسی ساختار عاملی مقیاس سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW) و بررسی رابطه¬ی آن با تعهد زناشویی بود. جامعه¬ی مورد مطالعه در پژوهش حاضر، زنان متاهل شهر اهواز بودند. نمونه¬ی پژوهش 150 شرکت کننده¬ی متاهل بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از دواطلبان شرکت در پژوهش خواسته شد مقیاس¬ سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW)، و پرسش¬نامه¬های تعهد زناشویی و تعهد دینی (جهت بررسی روای سازه همزمان RMSSW) را تکمیل کنند. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. یافته¬ها ساختار پنج عاملی مقیاس سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW) را تایید کردند. یافته¬ها همچنین نشان داد مقیاس سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW) از روایی سازه¬ی همزمان و پایایی مطلوبی برخوردارند. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد بین مقیاس سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW) با تعهد زناشویی رابطه¬ی ساده مثبت (001/0 p<) و رابطه¬ی چندگانه (001/0 p<) وجود دارد. یافته¬های پژوهش مشخص ساخت که می¬توان از مقیاس سبک زناشویی دینی زنان (RMSSW) برای مطالعات پژوهشی و تشخیصی استفاده کرد. همچنین براساس یافته¬های این پژوهش می¬¬توان نتیجه گرفت که تعهد زناشویی زنان به مقدار قابل توجهی تحت تاثیر سبک زناشویی دینی زنان است.

هدف پژوهش حاضر ارزشیابی ساختار عاملی پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج (CMRQ) و رابطه ی آن با رفتارهای پرخطر بود. جامعه ی مورد مطالعه در پژوهش حاضر، دانشجویان مجرد دانشگاه شهید چمران اهواز بودند. نمونه ی پژوهش 240 شرکت کننده ی مجرد (120 پسر و 120 دختر) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از داوطلبان شرکت کننده در پزوهش خواسته شد که پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج (CMRQ) و مقیاس رفتارهای پرخطر را تکمیل کنند. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. یافته ها ساختار شش عاملی پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج (CMRQ) را تائید کردند. یافته ها همچنین نشان داد که پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج (CMRQ) از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد که مولفه های پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج شامل فرمانبرداری بهنجار و تجارب جنسی، پیش بین گرایش به مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و رفتارهای پرخطر جنسی هستند. یافته های پژوهش مشخص ساخت که می توان از پرسشنامه معیارهای آمادگی ازدواج (CMRQ) برای مطالعات پژوهشی استفاده کرد.

پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه تعهد، ادراک انصاف و رضایت زناشویی به عنوان پیش¬بین¬های فداکاری در زنان متاهل شهرستان اهواز انجام شد. به این منظور 150 زن متاهل از طریق روش نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه¬های پژوهش توسط آنها تکمیل گردید. پرسشنامه¬های مورد استفاده در پژوهش حاضر عبارت بودند از: سنجه تعهد زناشویی (MCM)، سنجه ادراک انصاف (MEP)، سنجه ارزیابی رابطه (RAS)، سنجه ادراک رفتارهای فداکارانه (PSM) و پرسشنامه جمعیت¬شناختی محقق ساخته. نتایج پژوهش نشان داد که بین هر سه متغیر پیش¬بین تعهد زناشویی، ادراک انصاف و رضایت زناشویی با فداکاری رابطه مثبت وجود دارد. مطابق انتظار این رابطه درمورد متغیرهای تعهد و رضایت زناشویی معنادار شد اما بر خلاف انتظار، رابطعه ادراک انصاف با فداکاری معنادار نشد. هم¬چنین از بین متغیرهای پژوهش، متغیر تعهد به عنوان قوی¬ترین پیش¬بین برای فداکاری شناخته شد.

هدف پژوهش حاضر ساخت و اعتباریابی مقیاسی جهت پیش بینی شکست در ازدواج و تعیین توان پیش بین آن در تشخیص زنان متقاضی طلاق و عادی شهر اهواز بود. بدین منظور یک مقیاس مقدماتی 85 ماده ای مبتنی بر ادبیات پژوهشی و تجارب کلینیکی ساخته شد. این مقیاس بر روی 182 نفر زن متقاضی طلاق ساکن شهر اهواز و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس اجرا گردید. سپس داده های پژوهش با استفاده از تحلیل عامل اکتشافی تجزیه و تحلیل شد. بدین وسیله یک مقیاس پیش بینی شکست در ازدواج مشتمل بر 4 عامل و 42 ماده استخراج گردید. این مقیاس برای گروه زنان متقاضی طلاق شامل 24 ماده روی عامل اول (روان رنجورخویی-عصبیت)، 11 ماده روی عامل دوم (توافق پذیری-سازگاری زناشویی)، 4 ماده روی عامل سوم (اخلاق رابطه ای)، 3 ماده روی عامل چهارم (رفتارهای پرخطر) قرار داشت. نتایج بررسی پایایی مقیاس پیش بینی شکست در ازدواج به روش آلفای کرونباخ برای عوامل چهارگانه مقیاس به ترتیب 95/0، 92/0، 82/0، 81/0 محاسبه گردید. همچنین به منظور تعیین توان پیش بین این ابزار در شکست و موفقیت در ازدواج از یک نمونه 129 نفری از زنان عادی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مقیاس پیش بینی شکست در ازدواج برای زنان از اعتبار و ضرایب پایایی رضایت بخشی برخوردار است. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که موقعیت زناشویی (عادی در مقابل طلاق) را می توان از روی مقیاس پیش بینی شکست در ازدواج برای پیش بینی شکست و موفقیت ازدواج زنان استفاده کرد. نتایج به دست آمده و مدل ارائه شده توسط این تحقیق به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است

 هدف پژوهش حاضر ارزشیابی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس دیدگاه‌فهمی خود (SDPT) و مقیاس دیدگاه‌فهمی همسر (ODPT) و بررسی رابطه‌ی دیدگاه‌فهمی با رضامندی زناشویی بود. جامعه‌ی مورد مطالعه در پژوهش حاضر، زنان و مردان متاهل شهر اهواز بودند. نمونه‌ی پژوهش 300 شرکت‌کننده‌ی متاهل (148 مرد، 152 زن) بودند که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. از داوطلبان شرکت در پژوهش خواسته شد مقیاس‌های دیدگاه‌فهمی خود (SDPT) و همسر (ODPT) و مقیاس رضایت از رابطه (RAS) را تکمیل کنند. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. یافته‌ها ساختار دو عاملی مقیاس دیدگاه‌فهمی خود (SDPT) و ساختار دو عاملی مقیاس دیدگاه‌فهمی همسر (ODPT) را تایید کردند. یافته‌ها همچنین نشان داد مقیاس‌های دیدگاه‌فهمی خود و همسر از روایی سازه‌ی همزمان و پایایی مطلوبی برخوردارند. نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد بین دیدگاه‌فهمی خود (SDPT) و دیدگاه‌فهمی همسر (ODPT) با رضامندی زناشویی رابطه‌ی ساده مثبت (01 /0P<) و رابطه‌ی چندگانه (001 /0P<) وجود دارد. یافته‌های پژوهش مشخص ساخت که می‌توان از مقیاس‌های دیدگاه‌فهمی برای مطالعات پژوهشی و تشخیصی استفاده کرد. همچنین بر اساس یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که رضامندی زناشویی به مقدار قابل‌ توجهی تحت تاثیر دیدگاه‌فهمی زوجین است.

ازدواج و انتخاب همسر پایه¬ی اصلی خانواده¬ها را تشکیل می¬دهد. انجام تحقیق در زمینه¬ی آمادگی ازدواج دانشجویان را می¬توان مهم دانست چراکه دانشجویان یکی از حساس¬ترین اقشار و برنامه¬ریزان فردای جامعه ما می¬باشند. براین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب دانشجویان متاهل در مورد آمادگی ازدواج، انجام شد. این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. به همین منظور 16 نفر از دانشجویان متاهلی که در زمان ازدواج احساس آمادگی می¬کرده¬اند، به روش نمونه¬گیری هدفمند انتخاب شده و با استفاده از مصاحبه¬ی عمیق و اکتشافی مورد مطالعه قرار گرفتند. سپس داده¬ها جمع¬آوری، ثبت و کدگذاری شد و در قالب مقوله¬های اصلی طبقه¬بندی گردید. تحلیل تجارب مشارکت¬کنندگان منجر به شناسایی 551 کد اولیه، 17 زیرمضمون و 5 مضمون اصلی شامل " آمادگی درون¬فردی، آمادگی بین¬فردی، آمادگی موقعیتی، الزام¬آوری نیازها و حمایت اجتماعی " شد. نتایج نشان داد که عوامل مختلفی همچون: کسب استقلال عاطفی و مالی از خانواده¬ی مبدا، آمادگی فداکاری، گذشت و متعهدبودن در قبال همسر، پذیرش مسئولیت¬ها و چالش¬های زندگی مشترک، کسب مهارت¬های لازم برای زندگی مشترک، ملاک¬گذاری برای انتخاب همسر، طی کردن دوره¬ی شناخت، کسب تجربیاتی از زندگی مشترک اطرافیان و زندگی دانشجویی، آمادگی سنی و حمایت اطرافیان، نقش مهمی در آمادگی افراد برای ازدواج دارند. بنابراین لزوم توجه بیشتر به این عوامل در پرداختن به آماده¬سازی جوانان برای ازدواج از اهمیت بنیادی برخوردار است.

هدف پژوهش حاضر بررسی دلبستگی به خدا، دلبستگی به والدین و معیارهای آمادگی به ازدواج به عنوان پیش-بین¬های نگرش به ازدواج دانشجویان متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز بود. جامعه¬ی آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان متاهل کارشناسی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز تشکیل دادند. برای آزمون فرضیه¬¬ها 200نفر دانشجو به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای انتخاب شدند که شامل 100 نفر مرد و 100 نفر زن بودند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از مقیاس نگرش به ازدواج(MAS)، مقیاس دلبستگی به خدا (AGS)، مقیاس دلبستگی به والدین (IPPA) و پرسشنامه معیارهای آمادگی به ازدواج (CMRQ) استفاده شد. تحلیل داده¬ها با استفاده از روش آمار توصیفی و روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد بین دلبستگی به والدین و نگرش به ازدواج و بین معیارهای آمادگی به ازدواج و نگرش به ازدواج رابطه مثبت معنادار و بین دلبستگی اضطرابی به خدا و نگرش به ازدواج و بین دلبستگی اجتنابی به خدا و نگرش به ازدواج دانشجویان مرد و زن رابطه منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتیجه¬ی تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای دلبستگی اجتنابی به خداو دلبستگی به مادر قوی¬ترین پیش¬بین نگرش به ازدواج در زنان و متغیرهای دلبستگی به مادر ومعیارهای آمادگی ازدواج قوی¬ترین پیش¬بین نگرش به ازدواج درمردان است.

 نگرش¬ به ازدواج، به عنوان پدیده¬ای شناختی، بر رغبت به ازدواج، سن ازدواج و نیز بر پایداری آن تاثیر قابل توجهی دارد. با توجه به اینکه تا کنون مدلی در تبیین چگونگی شکل¬گیری نگرش به ازدواج در کشور ارائه نشده است، مطالعه حاضر با هدف تبیین و ارائه یک مدل مقدماتی بومی از این فرآیند صورت گرفته است. مطالعه حاضر، پژوهشی کیفی است که با استفاده از نظریه زمینه¬ای در سال تحصیلی 1394-1393 انجام شد. نمونه گیری ابتدا به روش هدفمند از بین دانشجویان متاهل دانشگاه شهید چمران انجام شد. سپس با پیشرفت پژوهش و ظهور طبقات و کدهای اولیه، فرآیند نمونه¬گیری از هدفمند به نمونه گیری نظری تغییر و تا اشباع داده¬ها و تکمیل نظریه ادامه یافت. در مجموع، 18 نفر با میانگین سنی 30 سال در این پژوهش مشارکت کردند. روش گردآوری داده¬ها، مصاحبه¬های نیمه ساختارمند عمیق بود. برای تحلیل داده¬ها از کدگذاری سه مرحله¬ای (باز، محوری، انتخابی) اشتراوس و کوربین بهره¬گیری شد. بر این اساس مدل نظری از طریق مقایسه مداوم داده¬ها و ادغام کدهای مشابه مشخص گردید. تحلیل داده¬ها و کشف ارتباط آنها در قالب یک مدل پارادایمی، ارائه گردید. مطابق این مدل" تغییر نسبی در نگرش به ازدواج" به عنوان طبقه مرکزی نهفته در فرآیند داده¬ها بود. این طبقه مرکزی مبتنی بر یک فرایند روانی- اجتماعی اساسی است و سایر مقوله¬ها را نیز به یکدیگر ارتباط می¬دهد. طبقه عوامل فرهنگی – اجتماعی و طبقه تجربیات اولیه و مشاهده الگوهای ناقص به عنوان شرایط علّی این مدل هستند. طبقه آگاهی و شناخت یکدیگر، حمایت¬های مادی و معنوی و طبقه ادراک حرمت و قداست ازدواج به عنوان شرایط مداخله¬گر این مدل قلمداد می شوند. همچنین فشارهای¬ ازدواج، دخالت والدین و انتقال بین¬نسلی، و نیز عوامل اقتصادی به عنوان شرایط زمینه¬ای این مدل می باشند. در نهایت راهبردهای مقابله متناسب با نگرش به عنوان کنش¬های تعاملی و رشد شخصی ادراک شده و اشتیاق به ازدواج، دوسوگرایی در تمایل به ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج به عنوان پیامد این مدل پارادایمی مشخص گردیدند. براساس این مدل، تغییر نگرش¬ به ازدواج، به عنوان عامل اساسی ترغیب¬کننده جوانان به ازدواج، طی رویکردی سیستمی (طرح کلی) صورت می¬گیرد. بر اساس این رویکرد ترویج الگوهای موفق ازدواج در جامعه، حمایت¬های مادی و معنوی از سوی والدین، آموزش راهبردهای مقابله¬ای متناسب با چالش¬های ازدواج، افزایش مهارت¬های آمادگی ازدواج و حمایت دولت در تشکیل هسته¬های مشاوره ازدواج توسط روانشناسان و مشاوران حرفه ای خانواده و ازدواج، توصیه می شود.

این پژوهش با هدف بررسی ویژگیهای روان سنجی مقیاس سبک زناشویی دینی زنان و رابطه این سبک ها با انگیزه های فداکارانه و ادراک انصاف در زنان شاغل شهر اهواز صورت گرفت. این پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش حاضر زنان متاهل ساکن شهر اهواز بودند. تعداد 250 نفر جمعیت عمومی مراجعه کننده به پارک¬ها و محل¬های تجمع به صورت داوطلب در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار اندازه گیری مقیاس سبک های زناشویی دینی، مقیاس انگیزه های فداکارانه و سنجه ادراک انصاف زنان بود. یافته های تحقیق با استفاده از روش آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد و آلفای کرونباخ) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون) تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد مقیاس سبک زناشویی دینی دارای پایایی و روایی مناسبی برخوردار می باشد. همچنین ضرایب همبستگی پیرسون رابطه بین فداکاری استقبالی با سبک زناشویی عاطفی-جنسی 16/0، مهارتهای ارتباطی-اسنادی 40/0، پایبندی به فرامین دینی 41/0، مدیریت خانه 22/0 و گذشت-فداکاری 24/0 را نشان داد. ضرایب همبستگی پیرسون رابطه بین ادراک انصاف با سبک زناشویی عاطفی-جنسی 12/0، ارتباطی-اسنادی با ادراک انصاف 36/0، پایبندی به فرامین دینی با ادراک انصاف 44/0، مدیریت خانه با ادراک انصاف 22/0 و گذشت-فداکاری با ادراک انصاف 28/0 به دست آمد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که سبک زناشویی پایبندی به فرامین دینی و سبک زناشویی گذشت-فداکاری بهترین پیش بین فداکاری استقبالی و همچنین سبک زناشویی پایبندی به فرامین دینی و سبک زناشویی مهارت های ارتباطی-اسناد بهترین پیش بین ادراک انصاف است.

پژوهش حاضر به منظور تعیین رابطه ساده و تعدیل¬گر کار- خانواده و حمایت اجتماعی با رضایت زناشویی در زنان متاعل شاغل انجام شد. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شامل 150 نفر از زنان شاغل بودند که از بین زنان متاهل ادارات دولتی شهر اهواز با روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل سنجه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه تعارض کار - خانواده و پرسشنامه حمایت اجتماعی فیلیپس می باشند. این ابزارها از روایی و پایایی خوبی در پژوهش برخودار بوده اند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از روش های آماری توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار کمترین و بیشترین نمره ها،و همچنین از روش های آمار استنباطی شامل همبسنگی پیرسون و رگرسیون تعدیل¬گر استفاده شد.نتایج با استفاده از نرم افزارSPSS,21 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده از فرضیه های پژوهش مبنی بر رابطه¬ی مثبت بین حمایت اجتماعی و رضایت زناشویی و رابطه منفی بین تعارض کار - خانواده و رضایت زناشویی را مورد تایید قرارداده، همچنین نتایج پژوهش حاضر فرضیه سوم پژوهش را مبنی بر نقش تعدیل¬گر حمایت اجتماعی در رابطه منفی بین تعارض کار- خانواده و رضایت زناشویی نقش تعدیل¬گر دارد،را تایید کرد.

هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه¬ای سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به خدا در رابطه¬ی بین سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به همسر با همدلی نسبت به همسر بود. جامعه این پژوهش کلیه کارکنان زن متاهل بانک¬های شهر اهواز بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه¬ای 5 بانک از میان مجموعه بانک¬ها انتخاب و کارکنان زن متاهل این بانک¬ها انتخاب شدند. نمونه¬ی پژوهش حاضر 151 کارکن زن متاهل این بانک¬ها بود که در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان مقیاس صفات همدلی باتسون، پرسشنامه ی تجدید نظر شده ی تجارب در روابط نزدیک و مقیاس دلبستگی به خدا را تکمیل کردند. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود که روابط مستقیم را با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روابط واسطه¬ای را با استفاده از رگرسیون سلسله مراتبی و آزمون سوبل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین سبک¬های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به همسر و سبک¬های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به خدا با همدلی نسبت به همسر رابطه منفی وجود دارد. همچنین بین سبک¬های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به همسر با سبک¬های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به خدا رابطه مثبت وجود دارد. تحلیل های آماری همچنین نشان داد که سبک دلبستگی اجتنابی به خدا در رابطه بین سبک دلبستگی اجتنابی به همسر و همدلی نسبت به همسر نقش واسطه¬ای دارد، اما اثر واسطه¬ای سبک دلبستگی اضطرابی به خدا در رابطه¬ی بین سبک دلبستگی اجتنابی به همسر و همدلی نسبت به همسر تایید نشد.

هدف پژوهش حاضر بررسی دو مدل پیشنهادی اثر مستقیم و غیرمستقیم اخلاق رابطه¬ای در روابط افقی و عمودی و ابعاد آن بر افسردگی و اختلال عملکرد جنسی با میانجی¬گری رضایت زناشویی و سطح ارتباطات در کارمندان زن اداره‌های دولتی شهر اهواز است. با استفاده از روش نمونه‌گیری چند مرحله ای 220 نفر از کارمندان زن متاهل اداره های دولتی شهر اهواز به‌عنوان نمونه‌ی پژوهش انتخاب گردید. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه اخلاق رابطه¬ای (RES)، پرسشنامه افسردگی بک (BDI-13)، تجارب جنسی آریزونا (ASEX) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (ENRICH) است. داده‌ها به روش تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شدند. مدل¬ های ارزیابی شده در نمونه پژوهش از شاخص¬های برازندگی قابل قبولی برخوردار بود. به‌منظور ارزیابی مدل پیشنهادی، بخش ساختاری الگو با استفاده از الگو یابی معادلات ساختاری (SEM) با برآورد حداکثر درست‌نمایی (ML) برآورد گردید. از آزمون سوبِل نیز برای تعیین معنی‌داری مسیرهای غیرمستقیم متغیر مستقل بر متغیر وابسته از طریق متغیر میانجی استفاده گردید. الگوی پیشنهادی در مدل افقی برازنده‌ی داده‌ها است و مدل پیشنهادی بدون تغییر تایید شد، اما الگوی پیشنهادی در مدل عمودی با حذف یک مسیر مورد تایید واقع شد. نتایج به دست آمده مدل¬ ارائه شده و مضامین آموزشی و درمانی حاصل از این پژوهش به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.

هدف اساسی این پژوهش، ساخت و اعتباریابی مقیاسی برای سنجش سبک زناشویی دینی بود. بدین منظور پرسشنامه مقدماتی حاوی 66 ماده برای زنان و 57 ماده برای شوهران مربوط به تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر که از کتب مرجع اسلامی استخراج شده بود، تهیه شد و بر روی 198 زوج (198 زن و 198 شوهر) که به روش نمونه گیری تصادفی ساده در شهر اصفهان انتخاب شده بود، اجرا گردید. سپس داده‌های جمع آوری شده مورد تحلیل عاملی قرار گرفت و بدین وسیله یک مقیاس سبک زناشویی دینی برای زنان(RMSSW) مشتمل بر5 عامل و 46 ماده و یک مقیاس سبک زناشویی دینی برای شوهران(RMSSH) مشتمل بر5 عامل و 43 ماده استخراج گردید. این مقیاس برای زنان دارای 16 ماده روی عامل اول(صمیمیت عاطفی-جنسی)، 14 ماده روی عامل دوم(مهارت‌های ارتباطی- اِسناد به همسر)، 7 ماده روی عامل سوم(پایبندی به فرامین دینی)، 4 ماده روی عامل چهارم(مدیریت خانه) و 5 ماده روی عامل پنجم(گذشت- فداکاری) و برای شوهران 12 ماده روی عامل اول(صمیمیت عاطفی-جنسی)، 10 ماده روی عامل دوم(مهارت‌های ارتباطی-اِسناد به همسر)، 7 ماده روی عامل سوم(پایبندی به فرامین دینی-مشارکت با همسر)، 7 ماده روی عامل چهارم(مسئولیت پذیری-سرپرستی) و 8 ماده روی عامل پنجم(سبک‌های حل تعارض) قرار داشت. نتایج بررسی پایایی مقیاس RMSS به روش آلفای کرونباخ در پرسشنامه زنان 81/0 (برای عوامل پنج‌گانه به ترتیب91/0، 87/0، 73/0، 72/0، 72/0) و در پرسشنامه شوهران 86/0 (برای عوامل پنج‌گانه به ترتیب87/0، 84/0، 80/0، 78/0، 79/0) محاسبه گردید. اعتبار همزمان مقیاس سبک زناشویی دینی با پرسشنامه‌های سبک زندگی اسلامی و تعهد دینی بررسی شد که نتایج بیانگر اعتبار بالای مقیاس است. یکی دیگر از اهداف این پژوهش، بررسی رابطه بین سبک زناشویی دینی با صمیمیت زناشویی بود. نتایج تجزیه و تحلیل‌ها نشان داد که سبک زناشویی دینی زنان و شوهران با صمیمیت زناشویی رابطه مثبت و معنادار دارد. همچنین بین کلیه عوامل سبک‌های زناشویی دینی (به جز مولفه پایبندی به فرامین دینی زنان) و صمیمیت زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد ولی علیرغم وجود همبستگی مثبت بین مولفه پایبندی به فرامین دینی زنان و صمیمیت زناشویی، این رابطه معنادار نیست.

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه¬ی مولفه¬های اخلاق رابطه¬ای با صمیمیت و تعهد زناشویی در زنان کارمند دانشگاه شهید چمران اهواز بود. جامعه¬ی آماری پژوهش را تمامی کارمندان زن متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 94-93 تشکیل می¬داد. از این جامعه¬ی آماری نمونه¬ای به تعداد 182 نفر به روش نمونه-گیری تصادفی و و از نوع در دسترس انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش از پرسش¬نامه¬های اخلاق رابطه¬ای، صمیمیت و تعهد زناشویی استفاده شد و برای تحلیل داده¬ها از روش¬های آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندمتغیری و همبستگی کاننی استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون به روش گام به گام نشان داد: اخلاق رابطه¬ای در روابط زناشویی در پیش¬بینی صمیمیت و تعهد زناشویی نقش موثری داشت و اخلاق رابطه¬ای در خانواده¬ی اصلی تاثیر چندانی نداشت. علاوه بر این، نتایج همبستگی کاننی وجود یک متغیر کاننی (بعد کاننی) برای درک روابط بین مجموعه متغیرهای پیش¬بین و متغیرهای ملاک را نشان داد که بیانگر بیشترین ارتباط اخلاق رابطه¬ای در روابط زناشویی با مجموعه متغیرهای صمیمیت و تعهد زناشویی بود.

 ادراک انصاف، یکی از متغیرهای تعیین¬کننده خشنودی زوجین از رابطه است. آیا دیدگاه فهمی، برابرنگری و رفتارهای فداکارانه شوهران می¬توانند ادراک انصاف زنان را تحت تاثیر قرار دهند؟ پژوهش حاضر، در پاسخ به این پرسش رابطه¬ی بین دیدگاه فهمی، برابرنگری و رفتارهای فداکارانه شوهران با ادراک انصاف زنان را مورد بررسی قرار داد. از شرکت کنندگان در پژوهش (244 زن) خواسته شد که مقیاس¬ دیدگاه فهمی همسر(ODPT) ، سنجه ایدئولوژی جنسیتی (GIM)، سنجه ادراک رفتارهای فداکارانه(PSBM) و سنجه ادراک انصاف(PEM) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که دیدگاه فهمی، رفتارهای فداکارانه شوهران با ادراک انصاف زنان همبستگی مثبت و معنادار و برابرنگری شوهران با ادراک انصاف زنان همبستگی منفی معنادار دارند. همچنین نتیجه¬ی تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای پیش¬¬بین دیدگاه فهمی، برابرنگری و رفتارهای فداکارانه شوهران 26درصد واریانس متغیر ادراک انصاف زنان را تبیین می¬کنند.

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نظارت و تعارض والدین با سلامت روان فرزندان است. جامعه
آماری پژوهش حاضر دانش آموزان سال اول مقطع متوسطه (دوره دوم) شهرستان بهبهان میباشد که در
1393 مشغول به تحصیل بودهاند که از میان آنان تعداد 300 نفر ( 150 نفر دختر و 150 نفر - سال 1392
پسر) با روش نمونهگیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند.
ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه تعارض زناشویی (والدین)، پرسشنامه نظارت والدین و پرسشنامه
سلامت روان بودند. دادهها با استفاده از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون
تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش بیانگر وجود رابطه مثبت معنی دار بین نظارت والدین با سلامت روان
فرزندان و رابطه منفی تعارض آشکار و پنهان والدین با سلامت روان فرزندان هم در نمونهی دختران و هم
در نمونهی پسران بود. همچنین نتایج با استفاده از روش رگرسیون چندگانه نشان داد که ترکیب هر دو
متغیر تعارض و نظارت والدین می تواند به میزان زیادی سلامت روان فرزندان هم در نمونه دختران و هم
در نمونه پسران را پیش بینی کند.

تعارض کار خانواده و خانواده کار چه نقشی را در رضایت زناشویی ایفا می کنند؟ نقش مقابله ی زوجی- -در افزایش یا کاهش رضایت زناشویی چیست؟ پژوهش حاضر در پاسخ به این پرسش، نقش تعدیل کننده ی مقابله ی زوجی در رابطه ی بین تعارض کار خانواده و خانواده کار و رضایت زناشویی را مورد بررسی - - قرار می دهد. 113 نفر ) 113 مرد ؛ 113 زن( ساکن شهرستان اهواز در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان، مقیاس تعارض کار خانواده; (WFC) و تعارض خانواده کار; (FWC) ، پرسشنامه مقابله زوجی (DCI) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (ENRICH( را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که بین تعارض کار خانواده و خانواده کار بارضایت زناشویی همبستگی منفی معنادار و بین مقابله ی - - زوجی و رضایت زناشویی همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بررسی نتایج رگرسیون تعدیل گر نشان داد که مقابله ی زوجی رابطه ی بین تعارض کار خانواده و خانواده کار و رضایت زناشویی در زنان - - و مردان را تعدیل نمی کند. بر اساس یافته های این پژوهش مشخص شد که مقابله ی زوجی نمی تواند رابطه ی بین تعارض کار خانواده و خانواده کار و رضایت زناشویی را کاهش دهد

هدف پژوهش حاضر، بررسی مدل پیشنهادی تاثیر سبک¬های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی بر کیفیت زناشویی با میانجی¬گری ادراک رفتارهای فداکارانه همسر بود. نمونه¬ی مورد مطالعه در این پژوهش شامل 130 زن بودند که به روش نمونه¬گیری در دسترس از بین دانشجویان زن متاهل دانشگاه چمران انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه¬ی تجدیدنظر شده در روابط نزدیک (ECR-R)، پرسشنامه¬ی ادراک رفتارهای فداکارانه (PSM)، و ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ (MMQ) بودند. تحلیل داده¬ها از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و اثرات غیرمستقیم از طریق آزمون بوت استراپ و با استفاده از نرم¬افزار AMOS/18 انجام شد. مدل¬ ارزیابی شده در نمونه¬ی پژوهش از شاخص¬های برازندگی قابل قبولی برخوردار بود. نتایج الگوی معادلات ساختاری در نمونه¬ی پژوهش نشان داد که دلبستگی اضطرابی اثر مستقیم و غیرمستقیم از طریق ادراک رفتارهای فداکارانه همسر بر کیفیت زناشویی دارد ولی سبک دلبستگی اجتنابی به صورت مستقیم بر کیفیت زناشویی تاثیر نداشته و تاثیر آن از طریق ادراک رفتارهای فداکارانه است. نتایج به دست آمده مدل¬ ارائه شده و مضامین آموزشی و درمانی حاصل از این پژوهش به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.